محل تبلیغات شما

قحطی

بلی پدربزرگی تعریفمی کردمن قحطی اوچ تومنلیکuctumenlik

(یعنی سه تومانیگویادرطول آن قحطی قیمت یک من گندم درنهایت

گرانی وسه تومان بودهاست.راندیدم چون آن وقت من نبودم تقریبا

هشتادوپنج سال پیشبوده ولی پدرم می گفت خداروزبدندهدخیلیها

مردندآن سال باراننیامدوهرچه گندم وجوکاشته بودیم خشک شدند

رفتیم اوجاق پشتحیدربابانمازخواندیم دعادکردیم زنها به سرورویشان

زدندوگریستندولیفایده ای نداشت مردم هرچه داشتندفروختندوخوردند

کلیم زیرپایشان ظرفغذاخوری مرغ وخروس همه رافروختند ولاس

وپاس ماندندخیلیوحشتناک بودبعدنوبت رسیدبه انسانهابودندکسانی که

جسدبی جان بچه هایشانراخوردند.روزی دیدم یک زن جوان توی

کوچه هامی دودودادمیزندآی جماعت من ازگرسنگی دارم می میرم

رحمکنیدپدرومادرم جلوچشم من برادرکوچکم رابعدازمرگ پختند

وخوردندمن ازترسفرارکردم مردی پیداشدوزنش شدم امابعدازچندروز

می خواستمرابخوردفرارکردم.هیچ کس به دادش نرسیدرفت بالای

داشلی بولاقافتادزمین صبح رفتیم دیدم مرده است می گفت تازه عروسی

کرده بودوهنوزدستهایشحنایی بودخاکش کردیم سه روزبعدچندنفرآمده

بودنددنبالش.درروستایماهم خیلی مردندمشهد.بارفته بودندمیانه

گدائی موقع برگشتن میافتندتوی کولاکآمدولیمانده بودزیربرف

رفتیم جنازه اشراآوردیم.

تصاویراستادجعفرکوهی

آسیابهای آبی وکارخانه های روغن کشی بزه رکbezerek

سالهای خوفناک قحطی(2)

قحطی ,رفتیم ,یک ,سال ,سه ,گندم ,می گفت ,مردی پیداشدوزنش ,پیداشدوزنش شدم ,شدم امابعدازچندروز ,امابعدازچندروز می

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

leyclicsudi pasdenimar وبلاگ آموزشی برندینگ وبازاریابی اینترنتی افرو چت|چت افرو|ایناز چت بازی و فیلم های انیمه ای ثبت لوگو - مشاوره ثبت شرکت مشکلات رفتاری کودکان همراه با داستان های کوتاه و آموزنده virtomeli1970 خرید اینترنتی و خرید آنلاین sazmagame